October 06, 2007

روزنوشت هاي ... (6)

روز معمولي اي بود. البته شايد در مورد هر روز ديگر هفته مي توانست به صفت هاي بدتري مفتخر شود اما چون جمعه بود و جمعه همينجوري هم روز بيخودي است، امروز را مي شود با ارفاق معمولي دانست. امروز حسابي زبان خواندم و به لحاظ كنكوري پربار بود. اما از هيچ لحاظ ديگري بار نداشت. حتي بار نوترون ( كه بار خنثي است ). ولي عوضش حالا توي اين پست مي خواهم كمي پربارش كنم. چند روزي است دنبال اين هستم كه حال سريال اغماء را بگيرم كه حالا وقت اش است. ديده ايد اغماء را؟ ديده ايد چقدر پرت و مهمل است؟ اصلا باورم نمي شود كه بشود در سال 1386 هم همچين سريال پرت و مهملي ساخت. چند روز پيش در مورد يك سريال سطح پايين به اسم ناري گل نوشتم و اينكه چقدر ضعيف است. اما يك پلان ناري گل شرف دارد به كل اغماء. نه بخاطر اينكه در مورد چيزهايي است كه چيزهاي پرتي هستند ( و حتي واكنش برخي مذهبي ها را هم برانگيخته ). نه! بخاطر پرداخت جعلي و كم مايه. همين چند سال پيش او يك فرشته بود دقيقا با همين مضمون روي آنتن رفت. ولي آن يكي در نوع خودش، زمان خودش و محدوده خودش بد نبود و لااقل تقلبي و مصنوعي به نظر نمي رسيد. اما اغماء نه تنها همه چيزهايي را كه اثر تصويري بايد براي داشتن شور و حال سينمايي داشته باشد، ندارد ـ كه البته او يك فرشته بود هم نداشت ـ اما برخلاف سريال قبلي، فاتحه اين شور و حال سينمايي را هم خوانده است. يك چيزهايي هست توي سينما كه نمي شود خيلي به صورت تئوريك در موردشان توضيح داد و همين چيزها هستند كه باعث مي شوند گاهي، آثاري بسيار بي نظير از نظر اجرا، كارهاي بد و بي مايه اي به نظر برسند. تازه دارم مي گويم حتي آثار بي نظير از نظر اجرا. چه رسد به اغماء كه اجرايش وحشتناك است. آخر كي گفته كه با كنتراست توي نورپردازي و استفاده از لنز وايد كارگردان صاحب سبك مي شود كه سيروس مقدم براي داشتن امضاي شخصي در سريال هايش از اين ها استفاده مي كند. داستان شوكت و نرگس و پليس جوان و دريايي ها و الياس و دكتر پژوهان، همه را سيروس مقدم همينجوري مي سازد. در سريال امام علي سيروس مقدم دستيار مير باقري بوده. حالا يكي كشف كند كه پشت صحنه آن سريال حضرت آقا چكار مي كرده اند كه حالا همچين چيزهايي تحويل ملت مي دهند. البته اين وسط نمي شود از بازي خوب امين تارخ ( كه مي ترسم دير شود و در سينماي ايران به جايگاهي كه استحقاقش را دارد نرسد ) گذشت. خوب توي چشم هايش نگاه كنيد تا دكتر پژوهان مومن و بي شك و صادق اول فيلم را با آدمي كه حالا در منگنه اي از شك و ترديدها گوناگون قرار دارد و رفتارهاي بي ارداده و متناقض انجام مي دهد. هر چند ديالوگ هاي سطحي فيلم گاهي گريبان او را هم مي چسبند.

No comments: