October 16, 2007

روزنوشت هاي ... (16)

امروز، بي هيچ اتفاق ويژه اي گذشت. اگر برنامه 90 و دعواي خداداد عزيزي و ناصر شفق و دروغ تابلوي صادق ورمزيار هم نبود كه ديگر خالي خالي ميشد. خداداد عزيزي رسما در مقابل دوربين ها و خبرنگاران گفت كه مارمولك تر از آن است كه كسي بتواند سرش كلاه بگذارد و گولش بزند. صادق ورمزيار هم در مقابل چشم ملت هميشه در صحنه گفت كه اصلا موبايل اش زنگ نزده.
جدا از همه اينها امروز به شكل عجيبي دچار عذاب وجدان شدم. چند روز است كه Banner « روز حركت وبلاگ ها » را گذاشته ام كنار صفحه و بايد در روز 15 اكتبر چيزي درباره موضوع امسال كه محيط زيست است مي نوشتم، اما نوشتنم نيامد و احساس كردم اگر بخواهم همينجوري چيزي بنويسم خيلي جعلي و بي مايه از آب در مي آيد. بنابراين 15 اكتبر گذشت و من هم كاري نكردم. راستي حالا كه بحث تاريخ ها شد بد نيست بگويم من پست ها را روز بعد مي نويسم و مثلا همين حالا كه در حال نوشتن اين پست هستم 2 ساعت هم از روز سه شنبه گذشته. حالا يكي نيست بگويد اين ها را براي كي توضيح مي دهي؟ اصلا ده تا پست آخرت يك كامنت هم داشته مرد حسابي؟

No comments: