October 01, 2007

روزنوشت هاي روزهاي پيش از كنكور (1)

تقريبا دو ماه تا كنكور كارداني به كارشناسي دانشگاه آزاد باقي است و مي خواهم عين اين دو ماه را هر روز يك پست با همين عنواني كه مي بيند بگذارم. برويم سراغ روز اول. روز مزخرفي بود. بيدار شدن از خواب همانا و گرفتگي و چرك گلو همانا. خيلي سعي كردم مقاومت كنم و مثلا با قدرت بدني ـ كه ندارم ـ بيماري را دفع كنم اما نزديكي هاي ظهر ديگر بريدم و چه خوب كه بريدم! جناب دكتر دو عدد آمپول سنگين برايم نوشت تا ديگر من باشم كه با چرك هاي گلو كل كل كنم. بعد از تزريق بي حس و حالي و كرختي آمد سراغم و بعد هم يك خواب عصرانه كه تمام روزم را هدر داد. آخر شب هم كمي درس خواندم و بعد هم لالا و ساعت 4 صبح بيدار شدم و نشستم پاي سيستم و الان هم كه در حال نوشتن اين پست هستم و بعدش هم ديگر به هيچ كس ربطي ندارد كه چكار مي خواهم بكنم. اما يكي از دستاوردهاي كرختي و بي حالي ظهر اين بود كه از بيكاري و بي حوصلگي رفتم سراغ تلويزيون و چشمم به ديدن بخش هايي از يك سريال روشن شد. تمام سهل انگاري ها و سرسري گرفتن هاي كارگردان هاي سريال هاي تلويزيوني را فراموش كنيد. ناري گل در بين همه اين برنامه يك استثناء است. يك سوژه درجه يك براي خنده و مضحكه. قول مي دهم كارگردان با خودش قرار گذاشته بوده كه همه پلان ها را با يك برداشت بگيرد و خلاص. خوب! پيشنهاد مي كنم محض انبساط خاطر هم كه شده شنبه شب ها يا يكشنبه ظهر يك بخش هاييش را ببينيد.

No comments: