October 12, 2007

روزنوشت روزهاي پيش از كنكور ... (12)

كم مايه تر از اين ديگر نمي شود. بي هيچ رخدادي. فقط درس و درس و درس. و اين براي من كه توي عمرم نشده مثل بچه آدم يك دوره مشخصي را بنشينم و اينطوري درس بخوانم عذاب اليم است. دلم مي خواهد كتاب نمايشنامه هاي شكسپير را كه خيلي وقت است خريده ام و دست نخورده مانده بخوانم. دلم مي خواهد بنشينم «آذر، ماه آخر پائيز» گلستان را بخوانم. دلم مي خواهد آملي را ببينم، يا شايد يكبار ديگر زودياك را ( به همين زودي دلم برايش تنگ شده ). DVD «سر آلفرد گارسيا رو برام بيار» را يك هفته پيش سفارش دادم و وقت گرفتن اش را ندارم و اگر آن هم فراهم شود بعيد مي دانم فرصت ديدن اش مهيا شود. اصلا اگر عشق به معماري نبود نمي توانستم تا همين جا را هم تاب بياورم. باز هم تنها كار متفرقه اين روزهايم ديدن سريال هاي شبانه بود. حالا به جاي سر آلفرد گارسيا رو برام بيار سام پكين پا، ميوه ممنوعه حسن فتحي را مي بينم و به جاي زودياك ديويد فينچر، اغماي سيروس مقدم ( واقعا هم اين سريال و باقي كارهايش نشانه اغماي خود مقدم است ). ديديد كه؟ الياس هم رفت ...

No comments: