July 05, 2007

كوكوي دو شب مانده از آن ما !

در باره محسن نامجو و موسيقي اش حالا با كمي فاصله از روزهاي پيش و پس از سال نو ـ كه در صدر همه اخبار بود ـ بهتر مي شود قضاوت كرد. و حالا بي شك مي توان گفت كه دوست داشتني است و بي بديل، نه تنها در موسيقي دوران ما كه در همه دوران هاي موسيقي ما. براي اولين بار است كه دلم مي خواهد سرم را با غرور بالا بگيرم و فرياد بزنم در زمانه و روزگار ما هم نابغه اي ظهور كرده كه بنيادها را ـ نه از سر بي سوادي و ادا و اطوار و تلاش هاي آبكي براي متفاوت بودن، كه با علم و سواد و علاقه به آغاز راهي تازه ـ در هم مي شكند و تا اين حد هم تندرو است كه البته اقتضاي ايستادن در برابر دايناسورهاي زمانه ما همين راديكاليسم است. وقتي محمد رضا لطفي شاگردان سابقش را به دليل گام گذاشتن در راه هاي تازه و اينكه چندان سر سپرده سنت ها نيستند تكفير مي كند، بايد هم چون نامجويي ظهور مي كرد كه كرد! اگر نسل قبلي ها خواننده هاي هم دوره خودشان را داشتند و آثار آنها را مي شنيدند و زمزمه مي كردند و ما هم به ناچار و از سر فقر و نتگدستي زمانه مان همان ها را مي شنيديم و به روي خودمان نمي آورديم كه خوانندگان نسل ما ـ به جز تعدادي انگشت شمار ـ چه كساني هستند، حالا اما مي شود سرمان را بالا بگيريم و آوازهاي نامجو را دست جمعي و ـ با صداي بلند ـ بخوانيم.
سوال اما اينجاست كه چرا نامجو مجوز نمي گيرد؟ در اين ملك البته اين سوال و از اين قسم پرسش ها عجيب نيست. هر آنكه دوست نداشتني است، تصويرش همواره پيش رويمان است و مجبور كه نه، محكوميم به ديدنش و شنيدن گفتارش و خواندن سرگذشتش و ... هر آن كس را كه دوست داريم، محروميم حتي از داشتن كوچكترين تماسي با او؛ خلاصه آنكه كوكوي دو شب مانده و ملي پوش بازنده و دولت شرمنده از آن ماست و معلوم نيست در ميان اين دارايي‌ها چه چيز درست و حسابي مي شود پيدا كرد؟ راستي! به قول خود نامجو : ( اي عرش كبريايي چيه پس تو سرت ؟ / كي با ما راه ميايي؟ جون مادرت! )

No comments: