November 28, 2006

تموم شد ترانه ...

پنجم آذر ماه سال گذشته مرتضی ممیز را از دست دادیم و امسال بابک بیات را. خبر را دور از شهر و خانه ام در فضایی بی هیچ هم کلام و هم ذائقه ای شنیدم. اما هنرش آنجا هم بود و تنهایی را و درد نبودنش را پر کرد. باصدای محزون آوازه خوانی که می خواند :
"خسته و دربه در شهر غمم
شبم از هر چی شبه سیاه تره
زندگی زندون تلخ کینه هاست
تو دلم زخم هزار تا خنجره"
و صدای خواننده ای دیگر که فریاد می زند :
"صدای ترد شکستن
مث گریه پا به پامه
تلخی هق هق گریه
طعم تلخ خنده هامه"
و دیگری که با صدای مخملین و اندوهگین می خواند :
"مثل اسم خودم اینو می دونم
می دونم که یک نفر یه روز میاد
می دونم که وقتی از راه برسه
هر چی که خوبه واسه منم می خواد"





او را در خاطر می آوریم با آثاری که برجای گذاشت که در برابر هنرش بسیار کم تعداد هستند. اما همین ها لا اقل برای من یک نفر غنیمت به حساب می آیند. برای منی که از 13 سالگی شیفته اش بودم و ملودی هایش لحظه های تنهاییم را پر می کردند.
او را بخاطر می آوریم و اندوه از دست دادن پسرش مانی را که به گمانم بخشی از حزن آثارش را سبب شد.
او را بخاطر می آوریم و احمد شاملو را که بر آثار او بهترین شعرخوانی هایش را ارائه کرد. سکوت سرشار از ناگفته هاست را به یاد می آوریم و صدای شاملوی بزرگ که برای اولین بار کمرنگ شده بود؛ در میان موسیقی بی بدیل او. و شعری از بیگل را به یاد می آوریم که : " از بخت یاری ماست شاید که آنچه می خواهیم یا بدست نمی آوریم و یا از دست می دهیم. " و نا خودآگاه به از دست دادنش می اندیشیم.
او را به یاد می آوریم و سوسن تسلیمی را در نماهایی سیاه و سفید از تهران قدیم در شاید وقتی دیگر بیضایی. محمد رضا فروتن را که در نماهای پایانی مرسدس، وقتی که اتومبیل گرانقیمت را به آتش می کشید. سالهای دور و سلطان و شبان را. سالهای نزدیک تر و جهان پهلوان تختی. چه کسی امروز کشتی آنجلیکا را بخاطر دارد حال آنکه موسیقی اش فراموش نشدنی است و تنها با یک گیتار و یک ترومپت تمام آنچه را به انجام رساند که باید. شکار را حتی با وجود بازیگران محبوبش ـ خسرو شکیبایی و پرویز پرستویی ـ دوست نداشتیم و نداریم، اما موسیقی فیلم برایمان تکرار نشدنی جلوه می کند و هر بار از سر دلتنگی دستی به آرشیو صوتی مان بردیم و صدای سوت اش را شنیدیم.
و سر انجام او را به یاد می آوریم و ترانه هایش را که جوهره اندوه شخصی اش بودند. ترانه های که برای همیشه می مانند و حتی حافظه کوتاه مدت ترانه هم جرات فراموش کردنشان را نخواهد داشت. ترانه هایی که از بهترین کارهای خوانندگانشان به شمار می آیند. از سالهای دور، سالهای داریوش و ابی و گوگوش و ستار تا سالهای مانی رهنما و حامی شریف و خشایار اعتمادی. آنقدر بزرگوار بود که چتر آثارش را بر سر جوانهای نسل جدید هم بگیرد و چهره تازه ای از استاد را برای نسل جدید موسیقی پاپ رقم زد. چهره ای که تنها یک استاد نبود، عمود خیمه ترانه بود. و در این میان نام یکی از این آخرین آثارش (در آخرین آلبوم مانی رهنما) گویی از پیش، خبر اتفاق آینده را می داد : " تموم شد ترانه ... "